جدول جو
جدول جو

معنی باش بلاغ - جستجوی لغت در جدول جو

باش بلاغ(بُ)
دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد که در 5500 متری خاورآغ کند و در 22500گزی شوسۀ میانه به زنجان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 102 تن سکنه که آب آن از دو رشته چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و سردرختی و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
نام محلی است کنار راه سنندج و مریوان میان قلعه شیخ و گردنۀ کاران در 61هزارگزی سنندج
لغت نامه دهخدا
(بِ بُ)
دهی جزء دهستان بیات بخش نوبران شهرستان ساوه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی)
لغت نامه دهخدا
سرچشمه، (لغات مصوبۀ فرهنگستان ایران)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام طایفه ای از طوایف ترکمن ایران. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 104)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان ایجرود بخش مرکزی زنجان. دارای 86 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و عسل است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(قَ تَ پِ)
دهی است از دهستان قره قویون بخش حومه شهرستان ماکو. در 44000 گزی جنوب خاوری ماکو و 4500 گزی شمال شوسۀ قره ضیاالدین به سیه چشمه واقع و موقع جغرافیایی آن کوهستانی، معتدل مالاریائی است. 124 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خَ کُ نِ / نَ)
دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 118 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان خلخال واقع در 12 هزارگزی شمال آغ کند. دارای یک صد تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد که در 40 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 22 هزارگزی خاور شوسۀ مهاباد به سردشت واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 226 تن سکنه و آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و توتون و حبوب و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 52 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 22500گزی شمال خاوری شوسۀ میاندوآب به شاهین دژ واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 301 تن سکنه و آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و نخود و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان گل تپه فیض الله بیکی بخش مرکزی شهرستان سقز که در 63 هزارگزی خاور سقز و 12 هزارگزی شمال باختری کرفتو واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 450 تن سکنه و آب آن ازچشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و توتون و لبنیات و مختصری میوه و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز که در 30 هزارگزی شوسۀ تبریز و میانه واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 216 تن سکنه و آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوب و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
سر به سر، هم سنگ، هم قیمت –برابر، هم زور
فرهنگ گویش مازندرانی
باغی که در آن علوفه کاشته شود
فرهنگ گویش مازندرانی